نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





جدایی=مرگگگگگگگگگگگگگگگ

دورم زبرت اي مه تابان چه نويسم   بااين دل غمگين به عزيزم چه نويسم

ترسم كه قلم شعله كند صفحه بسوزد  با اين رخ غمگين به عزيزم چه نويسم

چه بگويم چه بگويم.....

كه لايق زيبايي تو باشد زيبايي كه مرا در ان محو كرده در چشمانت

عشق را ميبينم دردم را به تو ميگويم كه بدان عزيزم چقدر دوست دارم

ميخوام برات بگم آن دختري كه از عشق تو ديوانه شده ديگر

هواي ليلي را ميخواهد به بيابان بكشد

تنها غمي را زماني احساس خواهم كرد كه بدانم از تو جدا ميشم

جدايي سخت ترين و مرگ آورترين كلمه اي كه از شنيدن اين جمله

وحشت دارممممممممممممممممم        جدايي=مرگ


[+] نوشته شده توسط نازنين باران در 22:59 | |







خيلي ممنون...

خيلي ممنون اينقدرآسون منو داغون كردي

             واسه احساسي كه داشتم دلمو خون كردي

توكه هيچ حسي به اين قصه نداشتي واسه چي

            منو به محبت دوروزه مهمون كردي

همه عالم ميدونستن كه بري مي ميرم

           اما رفتي و همه عالم و حيرون كردي

خيلي ممنون واسه هرچي كه آوردي به سرم

         خيلي ممنون ولي من هيچجوقت ازت نميگزرم

من حواسم به تو بود تو دلت سر به هوا

       با همين سربه هواييت منو ويرون كردي

من كه با نگاه فرهادتو شيرين شدم

      مگه كافي نبود كه منو مجنون كردي


[+] نوشته شده توسط نازنين باران در 22:18 | |







بي كسي..........

 


[+] نوشته شده توسط نازنين باران در 22:6 | |







سنگ راه دوست...

 

هربدي بر ما رسيد از آشنا يا دوست بود.

    كاش دشمن بودازاول هر كه با ما دوست بود

رازما گرفاش شد بيگانه تقصيري نداشت.

    آنكه اسرارمرا كرد آشكارا دوست بود.

توجه...                  

به آنهايي كه براي خودشون دوست انتخاب ميكنن اخرش تباهيه

كه من بالاخره به اين نتيجه رسيدم دوست آدم خدا بدش پدرو مادره....

به زبان تركي دوست به معني يول داش ولي عمقا پي به

معني اين كلمه ببريم به زبان فارسي سنگ راه

درنتيجه بايد سنگاي جلوي پيشرفتمان را كنار بزنيم چون مانع

پيشرفت در زندگيمون ميشن.

اينا حرف نبود يه تجربه تلخي كه من به دوستام از چشمم بيشتر بهشون اعتماد داشتم

ولي اخرش جز نابود كردن زندگي من مشغله اي نداشتن

پس به كسي خواهش ميكنم اعتماد نكنيد درد دلتونو تو دلتون نگه دارين

به هيچكس نگين ببخشيد سرتونو به درد اوردم


[+] نوشته شده توسط نازنين باران در 21:30 | |







دردانه زهرا(س)شاه مردان امام رضا (ع)

زائري باراني ام آقا به دادم ميرسي؟بي پناهم.خسته ام تنها به دادم ميرسي؟

گرچه آهو نيستم اما پراز دلتنگي ام.ضامن چشمان آهو به دادم ميرسي

من دخيل التماسم را به چشمت بسته ام.هشتمين دردانه زهرا به دادم

ميرسي؟ به دادم برس اي ضامن آهو


[+] نوشته شده توسط نازنين باران در 19:19 | |







شايد فردا دير باشد خيلي دير.........

بجاي دسته گلي كه فردا برمزارم نثار ميكني .

               امروز با شاخه گلي كوچك يادم كن

بجاي سيل اشكي كه فردا برمزارم ميريزي

             امروز با تبسمي شادم كن

بجاي متن هاي تسليت كه فردا خواهي نوشت

            امروز با قطعه شعري شادم كن 

 واسه شكستن يه دل فقط يه لحظه وقت ميخواي اما واسه اينكه بخواي

ازدلش دربياري شايد هيچوقت وقت نداشته باشي

پس دنيا دوروزه بياييد در اين دوروزه دنيا با محبت وبي ريا با هم زندگي كنين

وقدر همديگرو بدونين براي جبران شايد فردا دير باشد


[+] نوشته شده توسط نازنين باران در 15:35 | |







شب پاییزی.....

              تومثل رازپايئزي ومن رنگ زمستانم

             چگونه دل اسيرت شدقسم برشب نميدانم

                          تومثل شمعداني ها پراز رازي تو زيبايي

                          ومن درپيش چشمانت به مشت خاك گلدانم

            ندانم من چه بايد كرد با اين روح آشفته

           به فريادم برس اي عشق كه امشب من پريشانم

                         تودنياي مني اي عشق بي انتهاوساكت وسرشار

                        ومن تنها در اين دنيا باغم در گريبانم.....


[+] نوشته شده توسط نازنين باران در 15:10 | |







صدايم كن اي خداي لحظه هايم......

صدايم كن خدايم در تمام لحظه هايم ....

صدايم كن آنگاه كه شعله هاي عشق در دلم شعله ور شود وكسي

برايم دل بسوزاند.صدايم كن آن زماني كه سرگردان هستم وفقط تو باشي

كه دستان لرزان و نااميدوچشمان گريان مرا ميبيني وچراغ لحظه هاي

تنهاييم باش تنهايم مگزار هيچوقت صدايم كن صدايم كن اي خداي مهربانم

                      صدايم كن خدايمممممممممم


[+] نوشته شده توسط نازنين باران در 11:52 | |







زندگی......

آه خدايا زندگي در ابتداي ديدنش چه معصومانه در نگاهش موج ميزد

چه عشق ها واميدهايي دروجودش موج ميزد ولي چندي نگذشت.....

كه خودرا با مردماني يكه ويكرنگ كرد.

ديگرانتظار معنايي نداشت نگاهش خشك و بي روح شده بود مردانگي

حرف سياه شده بود كه به رويا تبديل شد بي صداقتي حرف هميشگي

مردم دنيا شده بود آخرت برايشان پوچ و بيرنگ و بي معني شده بود رنگ باخته بود

ديگر رنگ قرمزي درچهره اش نبود حقيقت به آرزويي دست نيافتني تبديل شده بود

قلبهاي پاك و دوست داشتني ديگر معصوميتي نداشت تمام اينها به

خاطر بي انصافي ها وبي مهري هاي كسي بود كه من اين را نميتوانستم

تحمل كنم وهر روزو هرشب پركشيدن روحم را به آسمان ها از خدا مي خواستم.


[+] نوشته شده توسط نازنين باران در 11:23 | |







زخم عشق

چه صادقانه و با عشق صميمانه قلبم را تقديمت كردم

حال ببين ناجوان مردانه چه به روزش اوردي..........


[+] نوشته شده توسط نازنين باران در 18:34 | |







غرور

مغرورانه اشك ريختيم چه مغرورانه التماس كرديم

چه مغرورانه از هم گريختيم غرور هديه شيطان بود

عشق هديه خداوند هديه شيطان را به هم تقديم كرديم

هديه خداوند را از هم پنهان كرديم

دنياي ما پراز دستهائي است كه خسته نميشوند از نگه داشتن نقاب ها.....


[+] نوشته شده توسط نازنين باران در 18:1 | |







خسته از زندگي

جواني گرچه باشد بهار زندگاني     ولي بس ستم ديدم نميخواهم جواني


[+] نوشته شده توسط نازنين باران در 10:57 | |